امپراطور وشیطنت
شیطون مامان علی مرتضی جان نمیدونم چند روزه چت شده اعصاب برام نگذاشتی دوشب پیش اونقدر اذیتم کردی که به مادر جون گفتم ببریدش دیگه نمیخوام ببینمش ولی ته دلم راضی به گفتن این حرفا نبودم دست چپم به خاطره شیر دادن مکرر تو یه ماهی میشه درد میکنه و اون شبم از شبایی بود که بیش از حد درد میکرد و نمیتونستم همش مواظبت باشم یه بارمادر جون و یه بار بابا تورو بردن توی هال بازی کنی اما بعداز کلی بازی کردن انرژیت دوبرا بر میشد و با اینکه از وقت خوابت گذشته بود حاضر به خوابیدن نبودی .برای چند دقیقه ای میومدی پیشم و کم کم چشماتو میبشتی که بخوابی اما دوبار گریه میکردی و بلند میشدی توی اتاق به خرابکاری کردن آخر سرکه به زور خوابیدی و خون مامانو توشیشه کردی ...
نویسنده :
مامان علی مرتضی
14:35